نام کاندیدا: سید شکرخدا
نام خانوادگی کاندیدا: موسوی
تاریخ تولد: 1342
محل تولد: روستای موردغفار شهرستان ایذه
استان: استان خوزستان محل سکونت: اهواز
مدرک تحصیلی: فوق لیسانس
رشته تحصیلی: مدیریت
سوابق اجرایی: مسئول بسیج ایذه - مسئول بودجه سپاه خوزستان - پشتیبانی سپاه خوزستان - عملیات و بسیج ادارات خوزستان - فرماندهی سپاه اهواز
سوابق مدیریتی: مسئول بسیج ایذه - مسئول بودجه سپاه خوزستان - پشتیبانی سپاه خوزستان - عملیات و بسیج ادارات خوزستان - فرماندهی سپاه اهواز
اهداف: خدمت به مردم شریف اهواز و نظام مقدس جمهوری اسلامی
لیستهای انتخاباتی اصولگرایان در خوزستان
بزودی لیست انتخاباتی جمعی از دانشجویان و فعالان فرهنگی بختیاری اعلام خواهد شد
حوزه انتخابیه |
جبهه متحد اصولگرایان | جبهه پایداری | حزب عدالت طلبان ایران اسلامی |
اهواز و باوی | محمدجعفر فلسفی، ناصر سودانی، سید شکرخدا موسوی، شبیب جویجری |
محمدجعفر فلسفی، سیدشکرخدا موسوی، ناصر سودانی، |
ناصر سودانی منوچهر شمسی محمد جعفر فلسفی شبیب جویجری |
آبادان | محمدحسین انصاری، غلامرضا شرفی، جواد سعدون زاده |
عامر کعبی، جواد سعدون زاده، محمد حسین بختیاری، محمدسعید انصاری، |
|
اندیمشک | صید عیسی دارایی | ||
ایذه و باغملک | سید هادی طباطبایی | ||
بهبهان | ابوالحسن غلامیپور، سیدهاشم سیدی | ||
خرمشهر | سید عدنان عدنانی | محمد صالح سواریان | |
دزفول | محمدعلی قاسمی | محمد علی قاسمی | |
دشت آزادگان و هویزه | قاسم ساعدی | قاسم ساعدی | قاسم ساعدی |
رامهرمز و رامشیر | اقبال محمدیان | عبدالحسین عفت نژاد محبی | |
شادگان | مجید ناصری نژاد | ||
شوش | سید راضی نوری | سید راضی نوری | سید راضی نوری |
شوشتر و گتوند | سهراب گیلانی | سهراب گیلانی | |
ماهشهر، امیدیه و هندیجان | حبیب اله آغاجری | حبیب اله آغاجری | شمس اله جشنی |
مسجدسلیمان،لالی، هفتکل و اندیکا | دکتر مصطفی(شکرخدا) سومالی |
"بهمن علاءالدین" را وارد سیاست نکنیم... وبلاگ بهمن علاءالدین که زبان رسمی خانواده علاءالدین در دنیای اینترنت محسوب می شود، یک بار دیگر و همچون سالهای قبل و باتوجه به نزدیک شدن به موسم انتخابات مجلس شورای اسلامی و رقابتهای مرسوم.. به اطلاع کلیه همتباران گرامی میرساند که زنده یاد بهمن علاءالدین،تمام عمر خود را صرف ارتقا فرهنگ و هنر ایرانزمین نموده و به فعالیت سیاسی تمایلی نداشته است،لذا از کلیه کاندیداهای محترم که بنا به علاقه راستینشان به آن بزرگمرد قصد دارند با حسن نیت نام بهمن علاءالدین(مسعود بختیاری) را جهت فعالیت های تبلیغاتی استفاده کنند ،خواهشمندیم از نام و جایگاه رفیع اسطوره فرهنگی قوم لر با جهتگیری و انگیزه های سیاسی در فعالیتهای خود، برای رسیدن به کرسی های مجلس،استفاده نفرمایند. خانواده علاءالدین ضمن آرزوی موفقیت و سلامتی برای کلیه فعالین سیاسی در خدمت به کشور جمهوری اسلامی ، بخصوص قوم لر ، جهت گیری و حمایت خاصی از فعالین محترم انتخاباتی در شهرهای مختلف ،به علت عدم سبقه سیاسی آن زنده یاد ، نمی نمایند. منبع: http://www.shembar.blogfa.com/post-81.aspx
ایل بخیتاری به دو دسته بزرگ هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم می گردد که محلیان هرکدام را خود "ایل" می نامندی
اگر هر کدام از اینها را ایل جداگانه ای بدانیم هر کدام از آنها به چند طایفه بزرگ تقسیم می گردند و سپس هر طایفه
خود به تیره های متعدد، هر تیره به چند "تش " و هر تش به چند "کربو" و هر کربو به چند خانوار تقسیم می گردد.
ایل – طایفه(باب) – تیره – تش – کربو (اولاد) – خانوار
واحد مسکونی خانوار عشایری سیاه چادر و چند خانوار که در کنار هم در سیاه چادرها زندگی می کنند یک
مال رو تشکیل می دهند، سیاه چادرها رو بهون نیر می نامند
در گذشته بختیاری چهارلنگ به پنچ طایفه بزرگ و امروزه آنها رو به چهار طایفه بزرگ تقسیم نموده اند
ولی تقسیم بندی در مورد هفت لنگ حداقل در سالهای اخیر ثابت و آنها رو به چهار باب تقسیم نموده اند.
و طایفه رو معادل باب در نظر گرفته بودندطایفه هفت لنگ بختیاری مشتمل بر چهار طایفه بزرگ ، دورکی
دینارانی ، بابادی ، و بختیاروند (بهداروند) می باشد.
باب پسوندی است که مفهوم پیوستگی و همبستگی طایفه ها رو می رساند و یاد آور دورانی است که
قدرت مرکزی ضعیف و قدرتهای محلی نیرومند بوده اند سرزمین بختیاری که توسط کوهها و رودهای
متعددی به مناطق کوچکتری تقسیم می شوند.
تش : درطوایف مختلف بختیاری هر تیره به چند تش تقسیم می گردد. تش واحدی است ذهنی چون در یک لحظه
زمانی شاخه های مختلف آن که به اولاد شهرت دارند قابل رویت نیستند سرپرستی هر تش را فرد کاردان و فعال
و سروزبان داری از همان تش بعهده دارد که به ریش سفید مشهور است معمولا ریش سفیدان افراد پخته و کاردانی
هستند که از طرفی رتق و فتق امور اجتماعی تش بعهده آنهاست واز طرف دیگر رابطی هستند بین کدخدایان و کلانتران و اجرای امور سیاسی تش .خانوارهای یک تش همه باهم خویشاوند نزدیک و دارای نیای مشترک
نیز می باشند .
اولاد :در تقسیمات سنتی در عشایر بختیاری هر تش به چند اولادتقسیم می گردد که بدان "کربو" (پسروپدر)
نیز می نامند هر اولاد از حدود دهها خانوار تشکیل می گردد و بطور متوسط هر خانواری داری یک بهون
(سیاه چادر) است که واحد مسکونی عشایر بحساب می آید.هر اولادی دارای ریش سفیدی است که از بین
مردان کاردان همان اولاد می باشد.در جوامع سنتی ایلی معمولا تمامی ساکنین دهی از یک اولاد می باشند
و امکان دارد عده ای بعنوان "وابسته" در کنار آنها با اجازه آنها و برای آنها فعالیت نموده و سالها زندگی
وابسته خود را ادامه دهند.
مال : از نظر ساخت سنتی اولاد آخرین رده تقسیم ایلی در عشایر بختیاری است که اجزاء آن به خانوار میرسد
بختیاری همراه با سنتها و شیوههای خاص زندگی، به تنهایی یکی از جاذبههای بینظیر و چشمگیر منطقه? بختیاری است. زندگی ایلی با الگوی سکونت و آداب و رسوم ویژه، مورد علاقه? گردشگران داخلی و خارجی است.
این جاذبه علاوه بر آن که بازدیدکنندگان عادی را به سوی خود جلب میکند، میتواند مورد توجه دانشجویان و دانش پژوهان علوم اجتماعی و انسانی قرار گیرد.
یکی از دیدنیهای جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است. اگر چه در دهههای آغازین قرن حاضر گروههای بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلات و عشایر ایران ” تخته قاپو“ (یکجانشین) شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل، کوچرو و متحرک است. کوچروهای بختیاری
زمستان را در دشتهای شرق خوزستان
تابستان را در بخشهای غربی چهارمحال و بختیاری به سر میبرند.
آنها هر ساله از اواخر اردیبهشت ماه از پنج مسیر گوناگون همراه با مبارزهای خستگی ناپذیر با سختیهای طبیعت، ضمن عبور از رودخانهها، درهها و پشت سر گذاشتن بلندیهای زردکوه در مناطق معینی از دامنههای زاگرس پراکنده میشوند و قریب سه ماه در این منطقه میمانند و با چرای دامها در مراتع سرسبز به رمهداری سرگرم میشوند.
نحوه معیشت و زیست، الگوی سکونت و باورها، سنتها و آداب و رسوم از جمله جاذبههای دیدنی این شیوه زندگی است. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه میگویند که شامل ایلراههای زیر میباشند:
دزپارت
تاراز
هزارچمه
کوه سفید
تنگ فاله
قالی بختیاری
قالیها و دست بافتههای بختیاری در تمام جهان مشهور و بازار خوبی دارند.
شیرهای سنگی
بختیاری سرزمین شیرهای سنگی است که نخستین بار توسط محسن فارسانی مورد مطالعه علمی قرار گرفتند. وی همچنین فیلم مستندی در باره شیرهای سنگی به نام «برد شیر» ساختهاست. همچنین بایستهاست در راستای حفظِ ضربالمثلهای بختیاری نیز تلاشهای سودمند بیشتری صورت گیرد تا این میراث تجربی گذشتگان نیز برای آیندگان برقرار ماند.
موسیقی
موسیقی آنان شامل سرنا و کرنا و کوس (طبل) و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا است.
توشمال که سرپرستی موسیقی را در ایل بر عهده دارند اکنون هم در مجالس عروسی و مراسم سوگواری هنرمندی خود را به نمایش میگذارند.
مراسم سوگواری در میان بختیاریها اهمیت خاصی دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازی برگزار میشود که احتمالاً نشانه اُنس و اُلفت و همبستگی ژرفی است که میان آنها وجود دارد. برگزاری مراسم عزاداری خانوادگی نیز جالب توجهاست. در ایل بختیاری وقتی کسی فوت کند، ایل یکپارچه غرق غم و ماتم میشود و لحظهای صاحب عزا را رها نمیکنند. چوقا از تن بیرون میکنند و لباس سیاه میپوشند. بعد از غسل متوفی، سید همراه ایل، سید پیر شاه یا سید امامزادههای اطراف مسیر و مکان کوچ و استقرار را خبر میکنند تا بر مرده نماز میت بگذارند و سپس مرده را به خاک میسپارند. خاک که گودی گور را پر کرد، مردها در فاصله دور میایستند و زنهای ایل به دور گور حلقه میزنند، گریه سر میدهند و همراه با مرثیه که گاگریو گفته میشود به شرح حال زندگی مرده میپردازند. در این هنگام تُشمالها آهنگ غم انگیزی به نام چَپی مینوازند. بعد از این مراسم خیرات شروع میشود. صاحب عزا چادر سیاهی بر پا میکند، مردم ایل، تیره به تیره، طایفه به طایفه، برای دلداری صاحب عزا میآیند و سرباره میآورند. سرباره مخارج عزاداری صاحب عزا را کاهش میدهد. این مراسم تا یک سال به طول میانجامد، چرا که شاید تیره یا طایفهای در مسافتهای دور باشد و یا امکان حضور به موقع پیدا نکرده باشد.
وقتی کلانتر یا یکی از سرشناسان ایل بمیرد نیز مراسم خاصی انجام میشود. بدین ترتیب که زین و برگ اسبانی را با پارچه سیاه میپوشانند و بر گردن اسب نیز پارچههای رنگین که یک سر آن بر زین و سر دیگرش روی پیشانی اسب است به بند دهنه میبندند، سپس اسب را در حالی که دهنه آن به دست یک نفر است در محوطه امامزاده میگردانند. این پارچه را «یال پوش» میگویند. چوقا و تفنگ متوفی را نیز روی اسبش میبندند. بختیاریها معمولاً بر سر مَزار جوانان، پهلوانان و بزرگان خود شیر سنگی قرار میدادهاند.
گویش بختیاری
گویش بختیاری یکی از گویشهای لُریتبار یعنی از دسته جنوب باختری زبانهای ایرانی است. گویشها و زبانهای لُریتبار عبارتاند از فیلی، لکی، بختیاری، لُری جنوبی و کومزاری.
همواره در زمانهای گذشته، دیوارهای بلند و دشوار گذر زاگرس مانع از نفوذ اقوام مهاجم به درون منطقه? بختیاری بودهاست.
بنابراین زبان ایل بختیاری تا قبل از گسترش رسانههای همگانی و مدارس ملی تقریباً دستنخورده و بکر مانده بود اما امروزه براثر آسانی ارتباط با شهر و پایتخت، گویش بختیاری نیز مانند لهجهها و گویشهای دیگر به سرعت در حال دگرگونی و نزدیک شدن به فارسی رایج است.
نسل امروز بختیاری (بهویژه ساکنین شهرها و اسکانیافتگان) در طولِ کمتر از نیم قرن نه تنها خیلی از اصطلاحات و واژههای پنجاه سال پیش بختیاری را استفاده نمیکنند؛ بلکه معنای آنها را نیز نمیدانند و یا فراموش کردهاند. گفته میشود در طی سالهای گذشته که بختیاریها بسوی شهرنشینی و پراکندگی رفتهاند در حدود دوهزار واژه کهن از آنان نابود شدهاست.
گویش بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
گویش بخش خاوری که تحت تأثیر لری کهگیلویه واقع شدهاست.
گویش منطقه جنوبی که تحت تأثیر گویش طایفه? بهمئی بودهاست.
گویش منطقه چهارلنگ
گویش بخش میانی
بر خلاف تصور افراد ناآشنا، گویش لُری بختیاری با گویش لری (خرم آبادی) تفاوتهای بسیاری بهویژه از نظر تلفظ دارد. اما از نظر ادبیات و به ویژه ضرب المثلها و زبانزدهای بومی بین تمام زبانهای لری اشتراکات زیادی وجود دارد
تن پوش بختیاری
پوشش زنان
1. پوشش سر"لچک و مینا: لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایجترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
2. مینا: روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
3. تنپوش زنان بختیاری پیراهنی است به نام جومه یا جوه این پیراهن معمولاً دو چاک در اطراف کمر دارد و تا پایین کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از 8 تا 10 متر پارچه استفاده میشود.
4. جلیقه (جلیزقه) روی پیراهن پوشیده میشود که از جنس مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی عام نیست و بیشتر در عروسی پوشیده میشود.
5. پوشش پایین تنه از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان بختیاری الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن به دلیل احترام به سن و سال آنها تیرهاست.
پوشش مردان
1. سرپوش مردان بختیاری کلاهی نمدی است به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر میگذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو کرد آنان را نیز از پشیدن لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاه مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر میگذارند. کلاه خسروی همانطور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است که این خود نشان دهنده? قدمت تاریخی فرهنگ منطقه? بختیاری میباشد.
2. در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قـَبا داشتند که از کنار چاک داشت و هینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود، اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که راعیت آنرا میپوشید متداول شد که دست باف زنان عشایر است. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد، گرما را در زمستان نگهمیدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها رااز ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند. قبا برگرفته از طراحی اشکانی است.
3. برای پوشش پایین تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده میگردد که شلواری گشاد و بسیار آزاد است. در این سالهای اخیر به دلیل استفاده از محصولات پارچهای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته میشود. پوشش پا گیوهاست که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد. از مجسمه برنزی که در ایذه مالمیر بختیاری کشف گردیده مجسمه مردشمی درموزه ایران باستان، چنین بهنظر میرسد که این شلوار نیز از البسه? دوران اشکانی باشد.
بختیاریها از مردمان ایرانتبار هستند که مناطق غربی کشور ایران به سر میبرند. آنها را لرهای بختیاری نیز نامیدهاند. زبانهای کاربری این دو قوم فارسی و لری بختیاری میباشد.
برای نخستین بار حمدلله مستوفی در شمارش تبارهای لر بزرگ از بختیاریها نام بردهاست. تباری که پس از نیرومند شدن آوازه بیشتری یافت و سرانجام به بیشتر سرزمینهای لر بزرگ چیره شد و نام خود را به آنها داد.
بر پایه نوشتههای تاریخی: بختیاری نام یکی از تبارهای بزرگ ایران میباشد که به لر بزرگ نیز شناخته شدهاست
چرایی این نامگذاری به گفته برخی به سبب نزدیکی دامنه فرمانروایی اتابکان لرستان به سرزمینهای بختیاری نشین در زمان گسیختگی و چندگانگی فرمانروایی ایران بودهاست از این رو آنان را لر بختیاری نیز مینامند. نام لر کوچک نیز به مردمان لرستان و ایلام امروزی داده شده بود. در گستره زمانی میان هخامنشیان و ساسانیان، لرستان بخشی از سرزمین بزرگ پارس بودهاست.
پس از اسلام و از زمان خلفای عباسی، لرستان فراتر از مرزهای امروزی (از همدان تا فریدن) -و زیر پرچم فرمانروایی اتابکان لرستان- تا مرز اتابکان فارس (ازسال 506 تا 1006 هجری قمری) گسترده شده بود از این رو فرمانروایان این سدهها با نام اتابکان لر شناخته میشدند.
ایذه مالمیر پایتخت فرمانروایی اتابکان لر بزرگ و خرم آباد پایتخت فرمانروایی اتابکان لر کوچک به شمار میرفته.
با درنگریستن به گمانه زایشِ کوروش بزرگ در انشان که شهری در شمالِ آپااختر بوده. به باور برخی اگر آپااختر را همان خوزستان فرض کنیم، انشان منطقهای در شمالِ خوزستان کنونی و در حوالی ایذه امروزی بوده.
و همچنین سنگ نبشتهای که گفتههای کورش بزرگ را دربرداشته و در شوش در استان خوزستان یافت شده و در آن آمدهاست که:
کورش بزرگ بر آن شده که در سر راه خود از هگمتانه به شوش با مردمان باختری دیداری داشته باشد...
میتوان چنین برداشت کرد که دامنه سرزمین باختریها جایی میان همدان و شوش امروزی بوده و نه در باکتریا (افغانستان) و یا میان رودان.
همچنین نامهای برخی از سرزمینهای بختیاری نشین مانند شهرستان پارسان که پس از ورود اسلام، به فارسان تغییر نام داده... ! و یا روستای پیل آباد، (فیل آباد امروزی) که جایگاه پرورش و نگهداری فیـلهای جنگی بودهاست، گویای این است که این سرزمین بخشی از امپراتوری امپراتوری پـارس بوده.
از این رو میتوان برداشت کرد که واژه? بختیاری همان دگرگون شده? واژه? باختـری میباشد.
بختیاریها با توجه به فرهنگ وشیوه زندگیشان وآداب ورسوم وهمچنین از نظر جسمی وظاهری ورنگ پوست تفاوت زیادی با همسایگان فارس خود دارند واین نشان میدهد که آنان قومی مستقل هستند
برخی نیز بر این باورند که ریشه تباری لرها از سکاها میباشد (سکاها مردمانی هند و اروپایی تبار بودند که در بسیاری از بخشهای فلات ایران پراکنده شده بودند)
رومن گیرشمن باستانشناس سرشناس فرانسوی مینویسد:
«من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشتهام مگر اینکه عیلامی را یافتهام»
این نشان از این دارد که پیش از چیرگی مردمان هند و اروپایی تبار این سرزمین هم زیر پرچم امپراتوری ایلام بودهاست.
در آغازه پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بختیاری بخشی از خاک استان فارس بود و رود کارون جداکننده? فارس و «عراق عجم» بهشمار میآمد. از سال 1252 قمری بختیاری گاهی بخشی از اصفهان و گاهی بخشی از خوزستان بود.
بختیاریها در گذر تاریخ همواره در ردههای سیاسی، سپاهی و بازرگانی دستی داشتهاند، بهویژه جایگاه ایشان بعنوان سپاهیان صفویه و تشکیل زندیه تا انقلاب مشروطه و سپس تشکیل شرکت نفت و جنگ ایران و عراق...
نخستین کسی که برآن شد تا تاریخ بختیاریها را به نگارش درآورد سردار اسعد بختیاری بود که در نگاشتههای او به نام تاریخ بختیاری به دانستههای ارزشمندی درباره بختیاریها بر میخوریم.
زیستگاه
بختیاریها در بخشی از استانهای چهارمحال و بختیاری و خوزستان، اصفهان و قسمتی از شرق لرستان (الیگودرز و دورود و ازنا) ساکن هستند.
اقوام ساکن ایران
چهارمحال و بختیاری شامل چهار محل به نام لار، کیار، میزدج، گندمان و سرزمینهای بختیاری میباشد و از این رونام آن را (چهار محال) و (بختیاری) نامیدهاند.
منطقه لار از طرفی شهر فرخشهر (قهفرخ و یا در گویش محلی قفهرخ) تا روستای سودِجان (سودِگان) و از طرفی دیگر روستای مصطفی آباد تا روستای بارده را در بر میگیرد. (شهرهای فرخشهر، شهرکرد، سامان، بـِن، سورشجان، هفشجان و روستاهای مصطفی آباد، هارونی، سودِجان، پیربلوط، ارجنک، زانیون، چالشتر، هرچگان، تومانک و بارده).
ساکنان این مناطق فارسی زبان هستند.
منطقه کیار (که از کوه کلار از ایل دورَکی گرفته شده) از طرفی روستای دهنو(بعد از دستگرد) تا روستای دستنا و از طرفی دیگر گهرو تا روستای بهرام آباد (بعد از روستای خراجی) را در بر میگیرد. (شهر شلمزار و روستاهای دهنو، دستگرد، دزک، سرتیش نیز، دستنا، گهرو، تیش نیز، شاپورآباد، قلعه تک، خراجی، بهرام آباد).
منطقه میزدج (ایزدجی) از طرفی روستای جونقان (گین ِکان) تا روستای باباحیدر و از طرفی دیگر بعد از روستای مصطفی آباد، تنگه? پردنجان (پردنگان) تا روستای گوشه را در بر میگیرد. (شهرستان فارسان، شهر جونقان و روستاهای راستآب، چلیچه، پردنگان، گوجان، ده چشمه، کُرون، چوغاهست، گوشه، باباحیدر، چوبین، فیل آباد، عیسی آباد).
منطقه گندمان از طرفی شهر فرادمبه تا روستای گِردِبیشه و از طرفی دیگر روستای قلعه ممی کاه تا نزدیک دهاقان اصفهان را در بر میگیرد. (شهرستان بروجن، شهرهای گندمان، فرادمبه و بلداجی و روستاهای قلعه ممی کاه، گردِبشه).
سرزمینهای بختیاری از طرفی شهر سمیرم در استان اصفهان تا شهر دورود در استان لرستان و از طرفی دیگر از شهرستان رامهرمز در استان خوزستان تا شهر داران در استان اصفهان را در بر میگیرد.
سرزمینهای بختیاری به دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم میشود.
محل سکونت ییلاق و قشلاق ایل چهارلنگ به دو بخش تقسیم میگردد.
بخش ییلاقی یکی در محدوده شهرستان فریدن تا شهرستان دورود و دیگری از شهرستان سمیرم تا لردگان میباشد.
بخش قشلاقی نیز یکی در محدوده شهرستان دزفول و دیگری در محدوده شهرستانهای ایذه و رامهرمز میباشد.
مرکز منطقه ییلاق یکی آخوره (فریدون شهر امروزی) و دیگری سمیرم و مرکز منطقه قشلاق یکی ایذه و دیگری رامهرمز بودهاست. خوانین ایل چهارلنگ در بخش ییلاقی در منطقه آخوره (فریدون شهر) و در بخش قشلاقی در محدوده ایذه بودهاست.
محل سکونت ایل هفت لنگ نیز به دو بخش تقسیم میگردد:
بخش ییلاقی در محدوده شورآب، تنگه گزی و دامنههای زردکوه تا اَردَل به مرکزیت شهرستانهای کوهرنگ و چلگرد
بخش قشلاقی در محدوده اندیکا و مسجد سلیمان امروزی به مرکزیت اندکا میباشد.
در تاریخ معاصر (دوران قاجار) خوانین ایل هفت لنگ بختیاری که از قدرت و شوکت بیشتری برخوردار شده بودند، در منطقه ییلاقی، چوغاخور و در منطقه قشلاقی، ایذه و قلعه تـُل را مقر حکومتی خود قرار داده بودند.
استان خوزستان از تیرههای گوناگون انسانی را در بر میگیرد. همچنین با اینکه بیشینه مردم این استان مذهب شیعه دارند، از دیرباز پیروان دیگر آیینها نیز در این استان زیستهاند و میزیند. در شهر اهواز گروه اندکی صابئین(در خوزستان به آنها صُبّی میگویند) در کرانه رود کارون ساکنند و بیشتر به کار زرگری مشغولند.
همچنین پیروان آیینهای کهن زرتشتی و نیز کلدانی در این استان و به ویژه شهر اهواز زندگی میکنند که پس از انقلاب 57 از شمارشان کاسته شدهاست. در شهر آبادان شماری از ارمنیان میزیند. این گروه تا پیش از انقلاب جمعیت بیشتری داشتند ولی امروزه تنها چند خانوار از اینان در شهرهای آبادان میزیند. همچنین گروهی از پیروان آیین بهایی[نیازمند منبع] در این استان زندگی میکنند. پیروان دیگر آیینها و مردمان دیگری نیز در اینجا میزیستهاند که امروزه به جا نماندهاند. تا پیش از انقلاب شماری از پیروان آیینهای هندو و سیک و... نیز در بخشهای صنعتی این استان میزیستند که امروز تنها بازمانده معبدهایشان در شهر آبادان به جا ماندهاست.
در سال 1308 خورشیدی نخستین چاه نفت ایران توسط گروهی بریتانیایی به سرپرستی ویلیام ناکس دارسی در شهر مسجد سلیمان در خوزستان حفر و نفت از آن استخراج شد. این چاه که به «چاه شماره یک» مشهور است، نخستین چاه نفت در جهان است که از آن در مقیاس صنعتی نفت استخراج شده، و اولین گام در تاسیس صنعت نفت ایران و شرکت نفت انگلوپرشین بودهاست. چاه شماره یک هماکنون بصورت موزه تحت مدیریت شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب ایران (NISOC) اداره میشود. استان خوزستان غنیترین استان ایران در زمینه? منابع نفت و گاز است که در حال حاضر عمده? درآمد کشور از راه صدور این دو محصول طبیعی حاصل میشود.
اهواز، مرکز صنایع پخش نفت و گاز در خوزستان و لرستان است. پالایشگاه آبادان و پتروشیمی بندر امام خمینی و پتروشیمی ماهشهر از جمله صنایع وابسته به نفت در این استان هستند.
کارخانجات ذوب و فولادسازی و محصولات آهنی و فولادی و لولهسازی از جمله صنایعی هستند که تأثیر به سزایی در اقتصاد منطقه و استان دارند. از جمله? این مجموعهها میتوان به لولهسازی خوزستان، گروه ملی صنعتی فولاد ایران، شرکت فولاد خوزستان، نورد کاویان اشاره کرد.
تا چندی پیش قابلیت کشتیرانی تجاری در رود کارون تا بندری در شهر اهواز وجود داشت و بخشی از بار ترانزیت تجاری از این راه منتقل میشد. اما در پی عدم رسیدگی این کاربرد درحال حاضر منتفی است و کشتیرانی تجاری عملاً انجام نمیگیرد. بندرهای آبادان و خرمشهر (با دسترسی از رود بهمنشیر) و ماهشهر و امام خمینی پیش از جنگ ایران و عراق از لحاظ تجاری اهمیت فراوانی داشتند و مجموعه? این بنادر با خط آهن خرمشهر-تهران مسیر پر اهمیتی برای حمل و نقل تجاری بود، اما در طول جنگ هشت ساله آسیب فراوانی دیدند و عملاً مخروبه و متروکه شدند و امروز با روندی بسیار کند به کسری از وضعیت سابق خود نزدیک میشوند.
آب فراوان رودهای کارون، کرخه و هندیجان، جراحی، مارون، اروند و دز که اکثراً جزو پرآبترین رودهای ایران هستند و ساختار جلگهای استان خوزستان، قابلیت بالقوه? کشاورزی فراوانی در آن ایجاد کردهاست. جدا از کشاورزی سنتی و نیمه مکانیزه? محصولات سنتی (مثل برنج، گندم، مرکبات و صیفیجات)، نیشکر هم به صورت صنعتی در قالب طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی استان خوزستان در ابعاد جغرافیایی وسیعی کاشته شده و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
از جمله صنایع جانبی قدیمی نیشکر در خوزستان، مجتمع کاغذسازی هفتتپهاست که از دیرباز با استفاده از ضایعات نیشکر به تولید کاغذ میپردازد.
«خوزستان» در دوران باستان، بهویژه، در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم میشد: بخشهای شمال و شمال شرقی که انشان (انزان) نام داشت و سرزمینهای باصفا و کوهستانها و جنگلهای فراوانی را شامل بود، و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگهای سرسبز و پرآب بوده که به قارهای کوچک و مستعد میمانست. بخشهای جنوبی که «عیلام» نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و بشدت تحت تأثیر فرهنگ «میانرودان» بوده و جغرافیای وسیعی را شامل میشده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارس امروزی است.
«استرابون» جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان میداند. زیرا رودخانههای زیادی این دشت را آبیاری میکرده که امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر میساختهاست. شاید بر همین اساس بوده که عدهای بر این باورند که نام این سرزمین «هند» یا «اند» بوده که به معنی «جایی با آبهای فراوان» است.
درباره آبادی مرکز خوزستان در کتاب «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم» تألیف «ابو عبدالله محمد بن احمد مقدسی» جهانگردی از بیتالمقدس آمدهاست:
«شوشتر در همه این سرزمین، خوشتر، استوارتر و مهمتر از آن شهری نباشد. نهر به دور آن میچرخد نخلستان و باغها آن را فرا گرفتهاند. بافندگان ماهر پنبه و دیبا در آن بسیارند از همه شهرها برتر است، اضداد را در خود جمع و در نزد جهانیان شهرت دارد. و دربارهاش گفتهاند آن همچون بهشتی است. باغهایش پر از ترنج و انار خوب، انگور و گلابی عالی و خرما میباشد. بهشت خوزستان است دیبای آن را به مصر وشام میبرند، مردمش با خوشی عمر میگذرانند.»
همچنین در سفرنامه «ابن بطوطه» جهانگرد مراکشی میخوانیم:
«سر انجام به شهر تستر (شوشتر) رسیدم که در قلمرو اتابک و سر حد بین دشت وکوهستان است. شهری بزرگ، زیبا، خرم و دارای پالیزهای نیکو و باغهای عالی است این شهر محاسن زیاد و بازارهای معتبر دارد و از شهرهای قدیمی است. در دو طرف رودخانه باغ قرار دارد و محاذی دروازه دسبول مانند بغداد و حله جسری از کشتیهای کوچک درست کردهاند، میوه در تستر فراوان است، خیرات و برکات این شهر بسیار و بازارهای آن در خوبی بیمانند میباشد.»
وجود مراکز علمی و فرهنگی همچون دانشگاه جندی شاپور در این استان دال بر اهمیت و رونق این منطقهاست که استادان بزرگ دانش پزشکی را از یونان، مصر، هند و روم گرد هم آورده بودهاست. این دانشگاه را نسطوریان مسیحی عراقی بهنام خانواده بختیشوع ایجاد کردند. این دانشگاه پزشکی که به دستور شاپور اول (241-271 م) بنیان نهاده شد. توسط شاپور دوم (ذوالاکتاف) مرمت و بازسازی گشت و در زمان انوشیروان تکمیل و توسعه یافت. دانشمندان و شاعران بزرگی همچون ابونواس حسن بن هانی اهوازی، که از ارکان شعر عرب است، عبداله بن میمون اهوازی، نوبخت اهوازی منجم و فرزندانش، جورجیس پسر بختشوع گندیشاپوری و شاعران عرب زبان شیعی، مانند ابن سکیت و دعبل خزائی که با اشعار خود ولایت و امامت را پاس داشتهاند و زبان به مقاومت گشودهاند از همین منطقه برخاسته و در این دیار زندگی میکردهاند.
استان خوزستان با مساحت 64?057 کیلومتر مربع در جنوب غربی ایران در جوار خلیج فارس و اروندرود (شط العرب) قرار دارد و مرکز استخراج نفت ایران محسوب می شود. شهر اهواز مرکز استان خوزستان است.
خوزستان از شمال به استان لرستان، از شمال شرقی و شرق به استان چهار محال و بختیاری، از شمال غربی به استان ایلام، از شرق و جنوب شرقی به استان کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به خلیج فارس، و از غرب به کشور عراق محدود میشود. این استان با جمعیّت 4?521?000 نفر (سرشماری 1390) دارای 1،083،341 خانوار است که این تعداد شامل 793 هزار و 289 خانوار شهری و 290 هزار و 52 خانوار روستایی است. استان خوزستان در محدوده 47 درجه و 42 دقیقه تا 50 درجه و 39 دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ و 29 درجه و 58 دقیقه تا 32 درجه و 58 دقیقه شمالی از خط استوا قراردارد.
خوزستان از جمله استانهایی است که در طول جنگ هشت ساله دچار آسیب و خسارت فراوانی شد. اشغال طولانیمدت برخی مناطق استان، موشکباران دایمی برخی شهرها و حملات هوایی و زمینی به شهرهای دزفول، بستان، هویزه (حویزه)، سوسنگرد(خفاجیه)، اهواز، شوش، شادگان(فلاحیه)، اندیمشک و بسیاری از مناطق دیگر، همه و همه باعث آسیبهای فراوان به سرمایههای طبیعی و انسانی و زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن شد.